خط چهل و دوم

ساخت وبلاگ

این از تقصیرات جبریست که دامن شما را گرفته. با خود عهدنامه ای امضا کرده اید که اگر فراق بال یافتید جز به دو جرم اعتراف نکنید. یکی سرخاراندن به وقت دیدار یار و دیگری پچ پچ به وقت صدرات عمارت پر خوف و خطر. این بگفت و خصمان همه راه را بستند بر وی. غریوی غضبناک براورد که این سخن از چه گزاف گفتی و هان و هونی برکشید و سلطان را لرزان بر تخت کیانی نشاند. با خود زمزمه کنان از پیامد تصمیماتش به جزع امده بود. لختی بر تارک حکمرانی تکیه زد و از پس پرده وزیرانی خواند برای عشرت و دوزخیان را بر تادیب رعایا گماشت. پس از اسایش شب دی به نرمی از علل العارفان که بر وی غضب کرده بود راه علاج جست و سلوکی بر رفع حادثه طلب نمود. عارف که همچنان بر استر غیض و گنه سوار بود به ظن طاغی بر کیان نهیب عیان تر از گذشته براورد که هان اخر تو را چه به این مسند و ماوا و هایی و هویی. راه علاج که او را نداد هیچ صد اشتر بار گنه بر گردن وی نهاده و او را میان سختی زمین و بی وزنی هوا رها نمود. ملوک عرصه و عیان، فخر کون و مکان که خود را در ظلمتی بی راه و معبر دید، به سان شبگیری مالباخته به جمع وزرا شتافت و همچنان که اسب راهزنی هی میکرد دستور به بردگی عوام الناس داد. 

خط پانزدهم...
ما را در سایت خط پانزدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabruz بازدید : 127 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:57