خط پنجاه و سوم

ساخت وبلاگ

بیا امشب و دوتایی خلوت کنیم برا هم بگیم از کرده و نکرده. از داشته و نداشته. بیا اصن امشب اومدم تو برام حرف بزنی و من بیکلام بشیم اینجا و باشم فقط برا اینکه تو بگی. نه از روی عادت و نه از روی اینکه کس دیگه ای نبود که باهاش هم صحبت بشم. خب بگو...

باشه میگم. پس گوش کن. یه صدای پایی رو شنیدم از تو خیابون که همش از قصد قدم تو چاله های آب میزاست و شلپ و شلپ صدا میکرد. منم که کلا فضول سرمو بردم بیرون و دیدم اره بابا یکی حسابی سرگرم دنیای خودشه انگار. یه چن دقیقه ای همینجور وایسادم ببینم بعدش چی کار میکنه که یهو ماشین اشغالی با کلی بوی گند و زباله های رنگ وارنگ اومد از زیر پنجره رد شد و منم که کلا به بو حساس سریع پنجره رو بستم اومدم تو. اخرم نفهمیدم اون یارو بعدش چیکار کرد. ولی کاشکی بعدش رفته باشه زیر درخت و درخت تکون داده باشه تا شبنمای رو برگا بریزن رو سرش. یا که رفته باشه رو جدولا و یخورده راه رفته باشه. یا اگه یخورده حوصله داشت یجوری رو اسفالت زاه بره که پاش رو ترکای اسفالت نرفته باشه. اگه هیچ کدوم ازینارم انجام نداده حداقل یه قدمی تو این پارک پشت خونه زده باشه و یه چن بیتی زیر لب زمزمه کرده باشه. شرمنده ببخشید سرتو درد اوردم انقد حرف نزدم نمیدونم باس چی بگم. اصن تو بگو ممن همونجوری گوش بدم بهتره...

باشه اگه اینطور راحت تری من میگم ولی بدبخت حرف زدن یادت میره ها. بگو خب نمیمیری که. اصن لازم نیست صغری کبری بچینی. دو کلمه حرف بزن سبک میشی...

نه بابا مشکلی که ندارم با حرف زدن ولی اخه از چی باید بگم. هر جا رفتم و رفتی، هر چی کشیدمم دیدی. هرچی خوندمو شنیدی و هر چی شنیدمم فهمیدی. گفتنی دیگه ای نمونده که همین. یخورده فقط از شام دیشب سر دلم سنگین شده فک کنم که یخورده ابلیمو اگه بخورم احتمالا درست میشه. دیگه خودت درجریانی یخورده غذا باب میلم باشه دیگه عنان از دست میدم و تمام تلاشمو میکنم که ته دیگ رو دربیارم. انقدر هول میشم که اصن نمیفهمم بابا اخه لامصب بی مروت ساده لوح اینی که داری میبینی معلوم نیست مزش چیه اخه چرا انقد هول میزنی اروم اروم. دیگه همین دیگه خیلی چیز دیگه ای نیست که بگم...

اصن ازون اولشم میدونستم یه مشت چرت و پرت میخوای تحویلم بدی. منو بگو که اومدم نشستم جلوت که برام دو کلام حرف بزنی.

.

.

.

سنگی از آتش درون سینه میسوزد چرا

این نفس سنگین تر از جانم میروید چرا

خط پانزدهم...
ما را در سایت خط پانزدهم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabruz بازدید : 111 تاريخ : شنبه 10 اسفند 1398 ساعت: 5:01